کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا برقعی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : غزل مثنوی    

بسته است همۀ پنجره ها رو به نگاهم            چندی ست که گم گـشتۀ در نیمۀ راهم

حس می کنم آئینۀ من تیره و تار است            بر روی مفاتیح دلم گرد و غـبار است


از بس که منـاجـات سحر را نـسرودم            سـجــادۀ بــارانـی خـود را نـگـشــودم

پـای سـخـن عــشق دلـم را نـنـشـانـدم            یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم

ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را            با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را

بر آن شده ام تا که صدایت کنم امشب            تا با غـزلی عرض ارادت کنم امشب

ای زیـنـت تسبیح و دعا زمزمه هایت            در حـیـرتـم آخـر بـنـویسم چـه برایت

اعجاز کلام تو مزامیر صحـیفه است            جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت

در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است            صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور و برت پر زده گشته است            "پـیـراهن افـلاک پر از عطر عبایت"

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیـران            باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایـت

من کمتر از آنم که به پای تو بـیـفـتـم            عـالـم شـده سـجـاده و افـتـاده به پـایت

: امتیاز
نقد و بررسی

مزامیر: به معنی سرودها و اشعاری که آهنگ آنها با نی نواخته می شود و با همراهی نی خوانده می شود؛ مزامیر داود مجموعه سرودهای حضرت داود نبی است که نزد یهود و نصاری یکی از کتب عهد عتیق است

مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : ابراهیم قبله آرباطان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای جـلـوۀ آیــات خــدا حـضـرت سـجـاد           وی قــافـلـه ســالار سخـن خـانـه ات آباد

شمشیر دعـای تو بریـده ست سر شـرک            تا بوده چـنـان بوده و تا هست چـنین باد


انگـار نـسیـمی تو، رها در نـفـس شـهـر           «قد قامتِ» تو شوکت صد قامت شمـشاد

در بغضِ تو صد مرثیۀ تلخ و جگر سوز           در نطـق دلاویـز تو صـد پـنجـره فریـاد

با این همه؛ آقـا چه غـریـبی و چه تـنهـا           بی گـنـبد و بی بـقـعـه و بی پـنجـره فـولاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با این همه ای مــرد چه تنها و غــریـبی           بی گنبد و بی بـقـعـه و بی پنجره فــولاد

مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام ( زبانحال)

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نــور تـابـد به فـلـک از در کـاشـانۀ ما            گنج عشق است نهان در دل ویرانۀ ما

ما دل خویش نبستیم بر این عالم خاک            عـالـم قـدس بود مـنـزل و کــاشـانـۀ ما


زمزم و سعی و صفا و حجر از ماست اگر            کعـبه گـردد همه دم دور حـرمخانۀ ما

گر که اعجـاز کند با ید بـیـضا مـوسی            در ازل بـاده زده از مـیِ مـیـخـانـۀ ما

ما از آن سوخـتگــانیم که از آتش غــم            هـیـچ پـروا نـنـمـایــد پـر پـروانــۀ مـا

گر به شمشیر غم دوست سر خویش دهیم            در ره دوست بـود هـمّـت مـردانــۀ ما

به شهادت به اسارت سوی منزل ببریم            این امـانـت که سپـردند روی شـانۀ ما

با خبر باش نخندی تو به اولاد رسـول            کـار صـد تـیـغ کـنـد نـالـۀ مـستـانـۀ ما

نَهَراسیـم ز شمـشیـر و ز زنجیـر سـتـم            که پُر از شهـد شهـادت شده پیـمانۀ ما

گر که دلسوختۀ ماست وفائی نه عجب            جـگــر ســوختــه دادنـد به دیـوانــۀ ما

: امتیاز

مدح و مناجات با زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

سلام عـطـر خــوش دلـپـذیــر سـجـاده           ســلام دلـبـر سـجــده، امـیــر سـجــاده

سـلام سـفـرۀ پُـر نعـمـت دعـا خـوانـی           سـلام سفـرۀ مـهـمـان پــذیــر ســجـاده


سلام تـازهٔ شعـر و شعـور و احـسـاسم           سـلام تـازه مُـریــدی به پــیــر سجـاده

چـقدر دست مـرام من از تو خـالی شد            شـبـی که دور شـدم از مـسیـر سجـاده

پیــاده می شـوم این جـا کـنـار اشـکـم تا           بیـفـتـم از سر خـجـلت به زیر سجـاده

و یـطـعـمـون عـلـی حُبِّـه شمـا هـستـید           مـنـم یـتـیـم و فـقـیـر و اسـیـر سـجـاده

منـم فـقیـر شما یک عطا به من بـدهید

مرا اسیـر کـنـید و خـدا به من بـدهـیـد

شبی كه مثل همیشه خـدا تو را می دید           و داشت عرشِ نمازت ستاره می بارید

چقدر حجـم حضورت وسیـع و نـاپـیدا           که لحظه لحظه در آن جز خدا نمی گنجید

همان شب از نفس سجده های پُر نورت           که داشت قامت ابلیس دون می لـرزید

به شکـل افعـی خـشـمـی در آمد و آمد           به گرد پای حضور تو داشت میچرخید

و نیش هم زد و تا از حـضـور درآیی           ولی چگونه شود نور منفک از خورشید

تو هم عـلـیِّ خدایی و محـو محـو خـدا           که تیر و نیش ندارد به عشق تو تردید

و نـاگـهـان پس از آن اتـفـاق رویـایـی           عبای سبز خودش را خدا به تو بخشید

چنان به رحمت خود موج زد به خاطر تو           که بر سـواحل پـیـشانیت صدف پاشید

و بعد روی صدف ها به رنگ آب نوشت           از این به بعد شما زین العابدین هستید

از این به بعد نه، از قبل عـالم ذر بـود

که سجده های تو در ساق عرش محشر بود

بهشت قـطعه ای از تـربت زمـینت بود           و عــرش آینــه ای از دل یـقـیـنـت بود

فــرات کــوفـی، ابـوحـمـزۀ ثـمـالی هـا            زیاد از این صُلَحـا توی آستـیـنت بود

صــدای آیــۀ تــرتـیــل تو که می آمــد           خـدا هم عـاشق اصوات دلنـشینت بود

هزار رکعت، هر شب نماز میخواندی           نـماز یکسـره مهمـان شب نشـینت بود

هزار دسته مـلک در صف عبـادت تو           گدای روز و شب زین العابـدینـت بود

همیشه خاطرۀ عمه در دلت میـسوخت           و عکس قـافـله در چـشم نـازنینت بود

در آن غروب که عمه اسیر اعـدا شـد

دل تو خون و شد و سجاده تو دریا شد

چقـدر آیــه بـریـزد خــدا به نــام شــما           چـقـدر مـعـرفت آرد هـمین سـلام شما

مرورتان به خدا از همیشه تازه تر است           بـرای هر که بخـوانـد به احـتـرام شما

کـنــار جــادۀ دنـیــا پــیــاده گــردیــدم            فـقــط بــرای عـبـودیــت مــقــام شمـا

به احـتـرام شـما از خــدا طلـب کـردم            مـرا بَـرَد به بـهـشت پُـر از کـلام شما 

کـنار مــادرتـان هم غــذا نمی خـوردید           چـقـدر درس ادب دارد این مـرام شما

اگر کرامت عالم به دست های شماست           مـنـم گـدای شـمـا و مـنـم گــدای شـمـا

منـم گــدای شمــا و گــدای مــادرتــان

شــوم فــدای شـمـا و فـدای مــادرتـان

رسیــده ایـد از آن سـوی بــاور ایـمـان           به روی دوش گـرفـتـید سـورۀ انـسـان

منــم که ســورۀ افـتـاده از نـگـاه تـوأم           منـم که دور شـدم از نـگــاه الـرحمـان

چه می شود که نگـاهی به ما کـنـید آقا           که اسـم ما بـخـورد بر کـتـیـبـۀ بـاران

که یک نفـس بـزنی تا دلم بهشت شود            که یک نفس بزنی تا دلم بگیرد جــان

صحیفه های دعـا را به من بیـامـوزان           که از دل کــلــمــاتـت در آورم قــرآن

خــدا که اســم تـو را یــاد داد بــر آدم            مـنــم صــدات زدم، صــدا زدم بـا آن

دو اسم ناز و قشنگت یکی به نام علی           یکی به نام حسین، یابن سیـد العطشان

علـی ترین پسر کــربــلا نگــاهــم کن

مـرا ستــاره ستاره اسیــر مــاهــم کن

درآن غروب که مقتل پر از کبوتر بود           پر از تهاجم تیر و سنان و خنجـر بود

درآن غروب که چادر ز خـیمه ها افتاد           و دشت پر شده از ناله های معجر بود

در آن غروب که عمه کبود و نیلی شد           و دست و بازویش از تازیانه پرپر شد 

در آن غروب که عمه تو را تسلی داد           و آتـش دل او از تـو نـیــز بـدتـر بـود

درآن غروب که هرنیزه ای به سویی رفت           و روی نیزه که دعوا برای یک سر بود

در آن غروب تو در کربلا شهید شدی

کـنـار عـمـه به شـام بـلا شهـیـد شـدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همان شب از نفس سجده های پُر نورت           که داشت قامت ابلیس روح می لـرزید

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است

و نــاگهــان پس از آن اتفــاق رویـایی           عبای سبز خودش را خدا به تو بخشید

هر چند اهل بیت نور واحد هستند و فرقی با هم ندارند اما اصل روایت نقل شده فقط اشاره به اسامی پنج تن شده است و نه دیگر ائمه

خــدا که اســم تـو را یــاد داد بــر آدم            مـنــم صــدات زدم، صــدا زدم بـا آن

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

درآن غروب که مَشکی به آسمان میرفت           و روی نیزه در آن سو نگاه اصغر بود

مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : اعظم سعادتمند نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آرزوی کوه ها یک سجـدۀ طولانی اش           آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی اش

دستهایش شاخۀ طوباست مشغول دعاست            ماه و خورشید و فلک در سایۀ نورانی اش


تاکه شد یک شب عروس خانۀ آل عبا           شهـربانوی جهان شد مادر ایرانی اش

می وزد از منبرش فریادهای یا حسین           شام ها ویـرانـۀ هر خـطبۀ طوفانی اش

درکلامش ضربت شمشیر حقِ حیدر است            عبدودها کشته از شور حماسی خوانی اش

اوست فـرزند منا و مکـه فرزند صـفا           چشمه ها میجوشد از هر واژۀ قرآنی اش

: امتیاز

مدح و مصیبت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : سارا جلوداریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

در دل تاریك شب ها، باز می پیچد دعایت          می تـراود ذكر حـق، از سینـۀ درد آشنایت

هیچ نوری نیست، نوری نیست؛ اما تا می آیی            ناگهان خورشید، سر برمیكشد ازجای پایت


نقـطۀ عطف تـمام عـابدان معـنا گرفته            در قنوت دست هایت، در شكوه ربنایت

كربلا یعنی همان جایی كه بیمارش تو باشی            می رسد از خیمه ها و از نیستان ها نوایت

خلق در خواب خوش اند و زاهدان غرق تظاهر !          کی خبردارد كسی از سجده های بی ریایت؟

این جهان، دربار شام است و پُراز بی حرمتی ها            می شود آیا دوبـاره گل كند زنگ صدایت؟

می شود آیا دوباره گل كند در این زمانه            پا به پای زینب كبری، طنین خطبه هایت؟

من فرزدق نیستم اما دلم می خواست آقا            شعرهایم را فقط یكبار می خواندم برایت

تا تورا دارم، چه غم دارم عزیزآسمانی !          ای خوشا بی بال و بی پر، پركشیدن درهوایت

: امتیاز

مدح و شهادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

کیـستم من؟ پـیـشـوای چـارم اهـل‌یـقـیـنم           سـیّـد سـجّـاد، بـاب الله، زیـن‌الـعـابـدیـنم

قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم              هل اتی وکوثر و فرقان و نور و یا و سینم


چون نبی مشکل‌گشایم، چون علی حبل‌المتینم

من علی بن‌حسین بن‌ امیــرالـمــؤمنیـنــم

نیتم، تکبیر و حمدم، کعبه‌ام، حجرم، مقامم            زمزمم، سعیم، صفایم، مروه‌ام، رکنم، مقامم

هم قـنوتم هم سجودم هم تشهد هم سلامم           هم جهادم هم زکاتم هم صلاتم هم صیامم

هم حیــاتــم هم نجــاتم هم امانم هم امینم

من عــلــی بن‌حسین بن‌ امیــرالـمـؤمنینم

رکن می‌بـالد که دست من نماید استلامش            کعبه می‌نازد که من از سوی حق باشم امامش

هر‌که ما را دوست دارد از خدا بادا سلامش              هرکه با ما بود دشمن تا ابد لعن مدامش

من قـسیم جنت و دوزخ به روز واپسینم

من علی بن‌حـسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

آسمانی‌هـا هـمه محـو منـاجـات شب من              نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من

آسمان پیچد به خود در شعلۀ تاب و تب من              ذات حق لبیک‌گو با ذکر یارب‌یارب من

گشته محراب دعـا آغوش رب العالـمینم

من علی بن‌حـسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم              درغل و زنجیر دشمن یاری اسلام کردم

فتـح ثـارالله را در سـلـسله اعـلام کـردم              آل سفیان را بسی رسوای خاص وعام کردم

بـا بـیــان دلنـشـیــن و بـا کـلام آتـشـیـنـم

من علی بن‌حسین بن‌ امـیــرالـمـؤمـنـیـنم

جسم بابم گشت پامال سواران، صبرکردم              پیکرم ازبام‌ها شد سنگ‌ باران، صبر کردم

سینه‌ام آتش گرفت از داغ یاران، صبر کردم              خورد سیلی برعذار گل‌عذاران، صبرکردم

با وجود آن که بودی دست حق در آستینم

من علی بن‌حـسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

من که خود اصل دعا روح دعا قلب دعایم              شامــیـان بی‌حـیا دادنـد دشنام از جـفایم

حلقه‌های سلسله‌ خون گریه کردند ازبرایم              سخت‌تر بود از زمین کـربلا شـام بلایم

ریختند از بام، خاکستر بـه فـرق نازنینم

من علی بن‌حـسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

ظلم و بیداد و ستم از دشمنان پیوسته دیدم           ده عزیز خویش را در ریسمانی بسته دیدم

چشمِ گریان، صورت خونین، سربشکسته دیدم              شامیان را بهر استقبال، دسته‌دسته دیدم

حمله با تیغ زبان کردند بر قلب حـزیـنم

من علی بـن‌حسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

عمه‌ها منزل به منزل چشمشان در اشک‌ریزی              متحد گـشـتـند اهـل شام با قـرآن‌ستیزی

وای بر احوال آن‌کو خوار شد بعد ازعزیزی              سرخ‌رویی خواهرم را خواست ازبهر کنیزی

کشت ازغیرت عرق جاری به صورت ازجبینم

من علی بن‌حسین بن‌ امـیــرالـمـؤمـنـیـنـم

من که خورشید جمالم، شد غبار غم نقابم           بـا سـر پاک پـدر بردنـد در بـزم شرابم

پیش چشمم چوب می‌زد خصم بر لب‌های بابم              خارجی کردند در اوج مسلمانی خطابم

گرچه دانستند نور چـشـم خـتم‌الـمرسلینم

من عـلی بن‌حسین بن‌ امـیـرالـمـؤمـنـیـنم

: امتیاز

مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : مریم سقلاطونی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

من آمـدم کـلـماتـت به من زبـان بدهـند            زبـان سـادۀ رفـتـن به آسـمـان بـدهـنـد

من آمـدم کــلمـاتـت مــرا فـرو ریـزنـد            و مثـل زلـزله روح  مرا تـکـان بدهند


به من که کور و کر و لال هستم و تاریک            مسیر چشمـۀ نـوری ز کهکشان بدهند

به من که گوشه ای از دوزخ خودم هستم            به قدرِ یک سرِ سوزن کمی امان بدهند

به من مـجـال مـلاقـات با خـدا در شب            به من زبـان سخـن گفـتن و بیان بدهند

چه می شود که درآیـم ز پیـلـه ام امشب            تمام صبح جهان را به من نشان بدهند؟

منِ سـفـالِ تـرک خـورده می شوم آرام            اگر برای شکـستن به من زمـان بدهند

تمـام یــافـتــه هـایـم بـه لـرزه افــتـادنـد            صدای تو...کلمات تو...بلکه جان بدهند

کجـاست تا کـلـمـاتـت مـرا مـنـا ببـرند            برات مرقد شـش گوشـۀ جهـان بدهند؟

بـریـده ام؛ کـلـمـاتت کجاست ای بـاران            که قدر تشنگی ام لحظه ای توان بدهند؟

: امتیاز

مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : ترکیب بند

سـلام! ای سـلام خـدا بـر سـلامـت!            درود! ای کـلام الــهــی، کــلامـت!

تو هم سجـده؛ هم سیـد السـاجـدیـنی            که قلب حسیـن است بیـت‌الحـرامت


مـسلمـان نـبـاشــم نـبـاشــم نـبـاشــم            نــدانـم اگـــر بـر خــلایــق امـامـت

سـلام خـدا بـر سجـود و رکـوعـت             درود خـدا بـر قــعــود و قــیـامــت

حـجـر بر در خانه‌ات قطعـه سنگی            مــقــام آورد سـر بـه پـای مـقـامـت

تـو حَـجّی صلاتـی زکـاتی جهـادی

تـو مـمـدوح بـا نـامِ زیـن الـعـبـادی

تو در تـیـرگـی‌ها سـراج الـمنـیـری            تو همچون پیـمـبر، بشر را بشیـری

سمـاوات و عـرشنـد در اخـتـیـارت            تـو آزادۀ عـالـمـی، کــی اســیـری؟

تو در کـنـج ویـرانـه‌ها هـم بهـشتی            تـو در زیـر زنجـیـرهـا هـم امیـری

به پای تو سر کرد خم « سربلندی»            تو تنـها به نـزدِ خـدا سر به زیـری

یـمِ هـشـت بـحـری و دُرِّ سـه دریـا            ولـــی خـــداونــــد حــیّ قـــدیـــری

تو «قدر» و «تبارک» تو«فرقان» و«نوری»

تو عیسی تو گردون تو موسی تو طوری

 تو با خطـبه‌ات شـام را شام کردی            تو همچون علـی فتـح اسـلام کردی

تـو از شـام، پـیــغـام خـون خـدا را            به هرعصر و هر نسـل، اعلام کردی

تو بـر روی دشمـن نـمـودی تبـسّـم            تو حتی به «مروان» هم اکرام کردی

تو دل پیش زخـم‌ زبـان‌هـا گـشودی            تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کـردی

تو در کوفه یک لحظه دخت علی را            بـه اوج خــروشــیــدن آرام کـردی

تو با صبر و با حـلم و با استـقامت

بـه قــرآن بـقـا داده‌ای تـا قــیــامـت

تو زمزم، تو مروه، تو سعی و صفایی            تو فرزنـد کعبـه، تو خیـف و منایی

تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا            تـو در حُـسـن، آیــیـنـۀ مـجـتــبـایـی

امـامی و، پیـغـمبـری از تـو زیـبـد             کــه تــنـهــا پـــیــام‌آورِ کـربـلایــی

کلامت بـوَد وحیِ صاعـد چه گویم             تــو از پـای تـا سـر کـلامِ خـدایــی

دعـا بــر دهـان و لـبـت بـوسه آرد            هـمـانـا هـمــانــا تــو روح دعـایــی

چه بهتر که «میثم» ثـنـای تو گوید

بـرای تـو خـوانـد، بـرای تـو گویـد

: امتیاز